سال 1983، شهر جغد در داکوتای شمالی. زندگی سه تن از ساکنان شهر دستخوش تغییر می‌شود: هوراس، مرد سالخورده‌ای که بعدازظهرهایش را در کافه محلی به مرور خاطرات می‌گذراند؛ میچ، نوجوان افسرده‌ای که بازیکن ذخیره تیم فوتبال آمریکایی دبیرستان است؛ و جولیا، معلم جدید ادبیات دبیرستان. کولاک سهمگینی که کل شهر را سفیدپوش می‌کند، زندگی آن‌ها و دیگر ساکنان جغد را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

رایلی پس از مبارزه با مشکلات مربوط به غذا و تصویر بدنی، به تازگی از مرکز توانبخشی مرخص شده است. او به زودی با ایتن آشنا می‌شود و خود را در حال عبور از مرز بین عشق بی‌قید و شرط و یک اعتیاد جدید می‌بیند و ...

فیلم داستان ابیگل به همراه دو فزرندش است. او تلاش دارد تا اوضاع زندگی‌اش را درست کند، همچنین خانواده‌اش دچار مشکلات و مسائلی هستند که ابیگل در چالش با آن‌ها است و …